اطلاعات عمومیبرای شرکت در مسابقه کلیک کنید

10 تا ضد حال های موجود در اینترنت!

 

 

1- می ری تو یه وبلاگی میبینی موزیک قالبش آهنگ شماعی زاده هست!
 

2- یه فایل زیپ دانلود می کنی به جز آنفلوانزای مرغی تمام ویروسها توشن
 

3- تو جستجو گر گوگل تایپ می کنی کرگدن، عکس خودتو پیدا می کنه!
 

4- بعد از کلی کار و خستگی می ری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم فیلتر شدن
 

5- داری واسه استادت ایمیل (التماس و پاچه خواری واسه نمره) میزنی، یهو اینترنتت تموم میشه
 

6- سایت رو با هزار بدبختی تو گوگل سرچ میکنی موقع جستجو می افته صفحه  404 !
 

7 - سه ساعت یه فایل و دانلود می کنی (بدون DAP) به ۹۹ در صد که می رسی یهو reset می شی.
 

8- رو لینک بالای ۱۸ سال کلیک می کنی یهو می ری تو سایت عمو پورنگ!
 

9- روی یه جای سایت کلیک میکنی یهو 15 تا صفحه پاپ آپ بار میشه !!!!
 

10- بدترین مورد هم اینه که واسه مامنت میخوای یه چیزی سرچ کنی، گوگل پیشنهادای خاک بر سری میده



موضوعات مرتبط: متن طنز ، 10 تا ضد حال های موجود در اینترنت! ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 25 تير 1395برچسب:, ] [ 23:25 ] [ مرتضی ]
[ ]

واس ماس از زبان جواد رضویان

 

خدایا دیگران را داده ای پول
تنی رنجیده و بیمار، واس ماس

 

 

به دست دیگران گل های رنگی
ولیکن درد و زخم خار، واس ماس

 

 

برای دیگران حور بهشتی
خطرهای عذاب النار، واس ماس

 

 

یکی را می دهی طاووس و طوطی
ولی دندان و نیش مار، واس ماس

 

 

به روی بام ایشان، باز شاهی
رتیل و گربه بر دیوار، واس ماس

 

 

بقیه غرق شادی و سرورند
ولیکن ماتم بسیار، واس ماس

 

 

گروهی مالک آب حیاتند
ولی گنداب آب انبار، واس ماس

 

 

گرفتند و نهان کردند و خوردند
تعارف کردن و ایثار، واس ماس

 

 

برادرهای مردم جمله شاغل
گروهی لشکرِ بیکار، واس ماس

 

 

 

به آن ها بال اندر بال دادی
همیشه بارِ روی بار، واس ماس

 

 

دمادم سرخوش و سرگرم سورند
همه بدبختی و ادبار، واس ماس

 

 

به آن ها امتیازات و هدایا
شکایت نامه و اخطار، واس ماس

 

 

به ایشان دوستان خوب دادی
رفیقِ دزد و آدم خوار، واس ماس

 

 

نصیب دیگران باران و برف است
ولی گَرد مصیبت بار، واس ماس

 

 

شراب و شیر و شربت سهم آنهاست
چرا پس قهوه ی قاجار، واس ماس؟

 

 

ظریفانه ظریف آن کار را کرد
انرژی هسته ای این بار، واس ماس؟

 

 

ببین تخم طلایش مال آنهاست
از آن «مرغ سحر»، منقار واس ماس»

 



موضوعات مرتبط: متن طنز ، واس ماس از زبان جواد رضویان ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 11 فروردين 1395برچسب:, ] [ 22:53 ] [ مرتضی ]
[ ]

بنده خدا فقط سلام کرد / شعر طنز

 

 

دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت

در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام

دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ

گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟

من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر

من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار

دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه

دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت

در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!



موضوعات مرتبط: متن طنز ، بنده خدا فقط سلام کرد ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 7 اسفند 1394برچسب:, ] [ 16:31 ] [ مرتضی ]
[ ]

زن و تلگرام / شعر طنز

 

 

از آن روزی که اینترنت بنا شد
زن خونه ز مرد خود جدا شد
 
نه چای آماده و نه استکانی 
دریغ از پختن یک لقمه نانی
 
سر صبحی که پی جو تا سحرگاه
موبایلش روشنه هر گاه و بی گاه
 
گهی اینترنت و واتس آپ و گه چت 
پیامک میزنه این خط به اون خط
 
خیالش نی بچه ش داره میمیره
خوراکش خورده یا اینکه نخورده
 
خیالش نی که مردش خسته و زار 
میاد خونه شبانگاهان سر کار
 
سرش توی موبایلش هی میخنده 
پیامک میزنه خالی میبنده
 
بجای همدمی با مرد خونه
موبایلا روز و شب همدمشونه
 
الهی این موبایلا را تو بشکن 
دل بیچاره ی مردا رو نشکن
 
قدیما مرد و زن همراه و همدل 
حالا همدم شده خط ایرانسل
 
الهی کابل اینترنت جدا شه 
موبایلا از دست زن ها رها شه
 
از آن روزی که این تلگرام بنا شد

زن خونه ز مرد خود جدا شد



موضوعات مرتبط: متن طنز ، زن و تلگرام ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 7 اسفند 1394برچسب:, ] [ 16:24 ] [ مرتضی ]
[ ]

متن طنز در مورد سربازی

 

 

هر روز تنگ غروب تو سربازی

صفا داره لب مرز تیر اندازی

تا چهل چراغ پادگان روشن میشه

سر دیگ عدسی غوغا میشه

توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس

بخورم ، نخورم گرسنه می مونم

قدر آش ننم رو حالا می دونم

.

.

.

سر پستم رسیدم خوابم آمد — محبت های مادر یادم آمد
نوشتم نامه ای با برگ چایی — کلاغ پر میروم مادر کجایی
نوشتم نامه ای با برگ انگور — جدا گشتم دو سال از خانه ام دور

 .

 .

.

از آن روزی که سربازی به پا شد—ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد
بسوزد آن که سر بازی به پا کرد—تمام دخـــتران را چشم به راه کرد

.

.

.

بسوزد آنکه سربازی بنا کرد                    تو را از من مرا از تو جدا کرد

گروهبانان مرا بیچاره کردند                    لـــ ـباس  شخصی ام را پاره کردند

به خط کردند تراشیدند سرم را                 لباس آش خوری کردند تنم را

 

 

.

.

.

به صف کردند تراشیدند سرم را
لباس ارتشی کردند تنم را

الهی خیر نبینی سر گروهبان
که امشب کردی تو مرا نگهبان



موضوعات مرتبط: متن طنز ، متن طنز در مورد سربازی ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 24 دی 1394برچسب:, ] [ 23:14 ] [ مرتضی ]
[ ]

زندگی دختران ایرانی در طول تاریخ

 

 

> سال 1230:
>مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!

>زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!!

>مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!!

>– بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…

 

> سال 1290:
>مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که بمیری دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخوای درس بخونی؟؟؟

>زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده…

>مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!

> بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…

 

> سال 1330:
>مرد: چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بکنی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کنم…

>زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ…

>مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی…

> بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…

 

> سال1390:
>مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و
وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم…

>زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا)

>مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شالتو بیار جلوتر. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!!

 

> سال 1400:
>زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی.
باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه…

>بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه



موضوعات مرتبط: متن طنز ، زندگی دختران ایرانی در طول تاریخ ، ،

برچسب‌ها:
[ سه شنبه 24 آذر 1394برچسب:, ] [ 21:52 ] [ مرتضی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد